هزار و یک شب ؛

" هزار و یک شب " طرحی ست که بنا بود با توجه به دنیای مینی مال مدرن و بر اساس جهان سرعت و دالانهای پرهیاهوی اینترنت ، من به همراه یکی از دوستان کاربلدم ، هزار و یک داستان کوتاهِ کوتاه را از طریق آدرس پستی اینترنتی ( شما بخوانید ؛ ایمیل ) بنویسیم . " هزار و یک شب "  ایده ی من بود و همینطور مشترک نویسی که باز هم از طرف من بود ... هر چند که نازنین دوستم دست رد به سینه من نزد ، اما پروسه ی کاری روندی تکاملی نیافت . تا اینکه این وسوسه ی هزار و یک داستان کوتاهِ اینترنتی باز هم مرا رها نکرد . پس تصمیم بر آن گرفتم تا این کار را از طریق وبلاگ گروه نیمکت ادامه دهم . از این هفته قصد دارم تا در روزهای یکشنبه " هزار و یک شب " را در وبلاگ منتشر نمایم . دوستانی که قصد دارند در این جریان سهیم باشند داستانهای کوتاهِ کوتاه خود را برای من بفرستند تا اگر در راستای فکری " هزار و یک شب " بود ، داستان را با نام نویسنده در وبلاگ منتشر نمایم ؛ از دوستان خواهشمندم تا داستانهای خود را به آدرس ایمیل من بفرستند . آدرس در وبلاگ موجود می باشد .

با اینهمه : Hamed_gharaei@yahoo.com  منتظر داستانهای کوتاهِ کوتاه شما هستم .

 

شبِ یکم ؛

صبحی که از رختخواب زدم بیرون ، کلافه ی یه نخ سیگار بودم . هییچی بهتر از یه نخ سیگارِ صبح نیست حالِ آدمو جا میاره ؛ وقتی اولین کام رو می گیری یه حسِ خوب بهت دست میده که با هیچ حسِ دیگه ای قابل قیاس نیست . یه جور رخوتِ خاص ، مثل حسِ بعد از همخوابگی .

پس با هیجان ، سیگار صبح رو میذارم گوشه ی لبم و با دقتی منحصر بفرد روشن میکنم .

کام اول تو راه گلومِ که دختر کوچیکم میگه : بابا سیگارتو خاموش کن ، حالم بد میشه .